خاطرات وکالت (تبرئه در سایه خون)

وقتی پرونده میلاد روی میزم گذاشته شد، انگار شعله‌ای بی رحم لابه‌لای خطوط انگشتانم می‌رقصید. جلد چرمی پوشه، عادی بود؛ اما بوی سوختگی می‌داد. چند خط اول را که خواندم، تصویر مردی ۳۰ ساله با پیشینه‌ای به رنگ قیر پاشید وسط ذهنم:
خفت‌گیری. ضرب و شتم. فروش اسلحه. درگیری در قهوه‌خانه.
ناخودآگاه زیر لب زمزمه کردم:
«این دیگه وکیل نمی‌خواد… سنگ قبر می‌خواد.»

اما مثل همیشه، قبل از قضاوت، باید چهره متهم را می‌دیدم. ملاقاتش کردم. میلاد آن‌طور که تصورش را داشتم نبود. چشم کبودش، لب‌های خشک و ترک‌خورده‌اش، و لحنش—نه تهاجمی، نه متملق—فقط خسته.
آهسته گفت:
«من دزد نیستم. فقط بد شدم. ولی گرگ نشدم.»
جایی در درونم ترک برداشت. نه برای توجیه، نه برای دفاع بی‌مبنا. فقط برای اینکه هنوز باور دارم هر انسانی، حتی میلاد، حق دارد صدایش شنیده شود.

روایت میلاد – از آوار تا آتش

همه‌چی از دعوای من با پسرِ کمالی شروع شد. چندتا جمله، چندتا هل‌دادن، بعدش مشت، لگد، سر من رو کوبیدن به جدول خیابون. وقتی به هوش اومدم، توی اورژانس بودم. دکتر گفت: "حداقل سه روز نمی‌تونی راه بری."
فرداش پیرمردش رفت کلانتری، گفت دو مرد نقاب‌دار با اسلحه ریختن خونه‌اش، طلا و دلار بردن، تهدیدش کردن که اگر شکایت کنه زن و بچه‌اش در امان نیستن.
گفت حس می‌کنم یکی‌شون میلاد بود.

طلا؟ دلار؟ کمالی اگه یه روز غذا بخوره، فرداش قرض می‌کنه.
پزشکی قانونی؟ نوشت: «ایشان دست‌کم تا ۷۲ ساعت پس از درگیری، ناتوان از حرکت مستقل بوده.»
یعنی من اون شب حتی نمی‌تونستم پامو از زمین بلند کنم، چه برسه به دزدی.

بعدتر یه شکایت دیگه هم اومد. سوگند—دختری که یه‌زمانی باهاش در ارتباط بودم—با تن زخمی رفت بیمارستان. گفت یه مرد نقاب‌دار تهدیدش کرده. گفت صداش شبیه من بود.
ولی دوربین مغازه فقط صدای خفه ضبط کرده بود. تصویر نداشت. شاهدی نبود. فقط یه مادر که گفت: «میلاد بود چون با دخترم دعوا داشت.»

چند روز بعد، آرش—رفیق قدیمی، شریک قدیمی، حالا طلبکار—دعوت شد قهوه‌خونه. من زخمی بودم، خسته، اما پُر از خشم. چندتا از بچه‌ها بودن. قبل از شروع حرف‌هامون، درو بستن. نمی‌خواستن کسی تو قهوه‌خونه بمونه.
حرفا به کتک و فریاد کشید. من قمه کشیدم. تهدید کردم.
آره… اون شب میلاد ترس ساخت.
ولی برای کی؟ مردم محل؟ یا آرشی که از رفاقت سوءاستفاده کرده بود؟
وقتی پلیس رسید، لباس‌هام خونی بود. تو جیبم چندتا فشنگ داشتن. گوشی‌م، پیجی که چندتا عکس اسلحه توش بود. خونه‌م؟ یه کلت قدیمی ته کمد، بدون خشاب.
همه اینا شد پرونده محاربه.

وکیل – لبه‌های قانون و تیغی که باید نکُشد

وقتی از جلسه بازجویی برگشتم، نشستم روبه‌روی قانون ،  متن ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی را بلند خواندم، تکرار کردم، مزه‌مزه‌شان کردم:
«هر کس برای ایجاد رعب و هراس در مردم، سلاح بکشد، محارب است.»

میلاد سلاح داشت، اما کشید؟
بله.
اما برای مردم بود؟
نه.
در قهوه‌خانه‌ای نیمه‌تاریک، درِ بسته، یک نزاع شخصی.
همان شب هیچ‌کس صدای تیر نشنیده بود. هیچ رهگذری فرار نکرده بود.
بچه‌های محل، خودشان قهوه‌خانه را خالی کرده بودند که دعوا به خیابان نکشد.

آیا داشتن پیج اسلحه‌فروشی محاربه است؟
آیا صدای مبهم ته یک ویدئو، محاربه است؟
آیا میلاد، این مرد زخمی، خطرناک بود؟ بی‌گمان.
اما محارب؟

دادستان – مرز روشن و سادهٔ قانون

دادستان بلند شد، شمرده، محکم، با صدایی که انگار نیازی به قانع‌کردن نداشت:
«میلاد سابقه‌دار است. این را نمی‌توان انکار کرد.
او قمه کشیده، فشنگ داشته، در فضای مجازی سلاح تبلیغ کرده.
او نه یک بار، بلکه سه بار، در معرض اتهامات خشونت‌بار قرار گرفته.
مجموعه این رفتارها برای ارعاب عمومی کافی‌ست.
چه مردم ببینند، چه احساس کنند.
ترس، نیاز به چشم ندارد. کافی‌ست در هوا پخش شود.»

دفاع – صدای کسی که هنوز گوش می‌دهد

نوبت من بود. ایستادم. دست‌هایم را آرام روی میز گذاشتم. لحنم نه بلند بود، نه تضرع‌آمیز. فقط راست.
«قضات محترم.
قانون، جاده‌ای‌ست که پیچ دارد. اگر قرار بود هر متهمی با قمه، محارب تلقی شود، نیمی از نزاع‌های شهری باید حکمش اعدام باشد.
میلاد قمه کشید، بله.
اما در یک قهوه‌خانه بسته.
نه در میدان عمومی. نه در کوچه و بازار.
او تهدید کرد، اما یک نفر را؛ نه مردم را.
او اشتباه کرده. قانون‌شکن است. ولی قانون، فرق دارد با قصاص جامعه‌پسند.
او مجرم است، اما محارب نیست.»

حکم – واژه‌ای که نفس کشید

سکوت بود. بعد صدای خراش قلم بر کاغذ.

«اتهام محاربه وارد نیست.
با توجه به فقدان قصد ایجاد رعب عمومی، و شرایط مندرج در ماده ۲۷۹ قانون، دادگاه رأی بر تبرئه از اتهام محاربه صادر می‌نماید.
متهم به‌دلیل نگهداری غیرمجاز سلاح گرم و سرد، و اخلال در نظم عمومی، به مجازات قانونی محکوم می‌گردد.»

و بعد…

میلاد هنوز پشت میله‌هاست.
اما برچسبی که می‌توانست برای همیشه در گواهی حیاتش حک شود، پاک شد.
و من؟
در راه برگشت از دادگاه، به صدای کفش‌هایم در راهرو فکر می‌کردم.
گاهی بزرگ‌ترین پیروزی، پاک‌کردن یک اسم از لیست اعدام نیست؛ نجات‌دادن یک انسان از لقبی‌ست که برایش ساخته نشده.
و گاهی،
عدالت از لای دندان‌های شک، تکه‌ای حقیقت را بیرون می‌کشد.

خاطرات یک وکیل (تبرئه در سایه خون)

وقتی پرونده میلاد روی میزم گذاشته شد، انگار شعله‌ای بی رحم لابه‌لای خطوط انگشتانم می‌رقصید. جلد چرمی پوشه، عادی بود؛ اما بوی سوختگی می‌داد. چند خط اول را که خواندم، تصویر مردی ۳۰ ساله با پیشینه‌ای به رنگ قیر پاشید وسط ذهنم:
خفت‌گیری. ضرب و شتم. فروش اسلحه. درگیری در قهوه‌خانه.
ناخودآگاه زیر لب زمزمه کردم:
«این دیگه وکیل نمی‌خواد… سنگ قبر می‌خواد.»

اما مثل همیشه، قبل از قضاوت، باید چهره متهم را می‌دیدم. ملاقاتش کردم. میلاد آن‌طور که تصورش را داشتم نبود. چشم کبودش، لب‌های خشک و ترک‌خورده‌اش، و لحنش—نه تهاجمی، نه متملق—فقط خسته.
آهسته گفت:
«من دزد نیستم. فقط بد شدم. ولی گرگ نشدم.»
جایی در درونم ترک برداشت. نه برای توجیه، نه برای دفاع بی‌مبنا. فقط برای اینکه هنوز باور دارم هر انسانی، حتی میلاد، حق دارد صدایش شنیده شود.

روایت میلاد – از آوار تا آتش

همه‌چی از دعوای من با پسرِ کمالی شروع شد. چندتا جمله، چندتا هل‌دادن، بعدش مشت، لگد، سر من رو کوبیدن به جدول خیابون. وقتی به هوش اومدم، توی اورژانس بودم. دکتر گفت: "حداقل سه روز نمی‌تونی راه بری."
فرداش پیرمردش رفت کلانتری، گفت دو مرد نقاب‌دار با اسلحه ریختن خونه‌اش، طلا و دلار بردن، تهدیدش کردن که اگر شکایت کنه زن و بچه‌اش در امان نیستن.
گفت حس می‌کنم یکی‌شون میلاد بود.

طلا؟ دلار؟ کمالی اگه یه روز غذا بخوره، فرداش قرض می‌کنه.
پزشکی قانونی؟ نوشت: «ایشان دست‌کم تا ۷۲ ساعت پس از درگیری، ناتوان از حرکت مستقل بوده.»
یعنی من اون شب حتی نمی‌تونستم پامو از زمین بلند کنم، چه برسه به دزدی.

بعدتر یه شکایت دیگه هم اومد. سوگند—دختری که یه‌زمانی باهاش در ارتباط بودم—با تن زخمی رفت بیمارستان. گفت یه مرد نقاب‌دار تهدیدش کرده. گفت صداش شبیه من بود.
ولی دوربین مغازه فقط صدای خفه ضبط کرده بود. تصویر نداشت. شاهدی نبود. فقط یه مادر که گفت: «میلاد بود چون با دخترم دعوا داشت.»

چند روز بعد، آرش—رفیق قدیمی، شریک قدیمی، حالا طلبکار—دعوت شد قهوه‌خونه. من زخمی بودم، خسته، اما پُر از خشم. چندتا از بچه‌ها بودن. قبل از شروع حرف‌هامون، درو بستن. نمی‌خواستن کسی تو قهوه‌خونه بمونه.
حرفا به کتک و فریاد کشید. من قمه کشیدم. تهدید کردم.
آره… اون شب میلاد ترس ساخت.
ولی برای کی؟ مردم محل؟ یا آرشی که از رفاقت سوءاستفاده کرده بود؟
وقتی پلیس رسید، لباس‌هام خونی بود. تو جیبم چندتا فشنگ داشتن. گوشی‌م، پیجی که چندتا عکس اسلحه توش بود. خونه‌م؟ یه کلت قدیمی ته کمد، بدون خشاب.
همه اینا شد پرونده محاربه.

وکیل – لبه‌های قانون و تیغی که باید نکُشد

وقتی از جلسه بازجویی برگشتم، نشستم روبه‌روی قانون ،  متن ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی را بلند خواندم، تکرار کردم، مزه‌مزه‌شان کردم:
«هر کس برای ایجاد رعب و هراس در مردم، سلاح بکشد، محارب است.»

میلاد سلاح داشت، اما کشید؟
بله.
اما برای مردم بود؟
نه.
در قهوه‌خانه‌ای نیمه‌تاریک، درِ بسته، یک نزاع شخصی.
همان شب هیچ‌کس صدای تیر نشنیده بود. هیچ رهگذری فرار نکرده بود.
بچه‌های محل، خودشان قهوه‌خانه را خالی کرده بودند که دعوا به خیابان نکشد.

آیا داشتن پیج اسلحه‌فروشی محاربه است؟
آیا صدای مبهم ته یک ویدئو، محاربه است؟
آیا میلاد، این مرد زخمی، خطرناک بود؟ بی‌گمان.
اما محارب؟

دادستان – مرز روشن و سادهٔ قانون

دادستان بلند شد، شمرده، محکم، با صدایی که انگار نیازی به قانع‌کردن نداشت:
«میلاد سابقه‌دار است. این را نمی‌توان انکار کرد.
او قمه کشیده، فشنگ داشته، در فضای مجازی سلاح تبلیغ کرده.
او نه یک بار، بلکه سه بار، در معرض اتهامات خشونت‌بار قرار گرفته.
مجموعه این رفتارها برای ارعاب عمومی کافی‌ست.
چه مردم ببینند، چه احساس کنند.
ترس، نیاز به چشم ندارد. کافی‌ست در هوا پخش شود.»

دفاع – صدای کسی که هنوز گوش می‌دهد

نوبت من بود. ایستادم. دست‌هایم را آرام روی میز گذاشتم. لحنم نه بلند بود، نه تضرع‌آمیز. فقط راست.
«قضات محترم.
قانون، جاده‌ای‌ست که پیچ دارد. اگر قرار بود هر متهمی با قمه، محارب تلقی شود، نیمی از نزاع‌های شهری باید حکمش اعدام باشد.
میلاد قمه کشید، بله.
اما در یک قهوه‌خانه بسته.
نه در میدان عمومی. نه در کوچه و بازار.
او تهدید کرد، اما یک نفر را؛ نه مردم را.
او اشتباه کرده. قانون‌شکن است. ولی قانون، فرق دارد با قصاص جامعه‌پسند.
او مجرم است، اما محارب نیست.»

حکم – واژه‌ای که نفس کشید

سکوت بود. بعد صدای خراش قلم بر کاغذ.

«اتهام محاربه وارد نیست.
با توجه به فقدان قصد ایجاد رعب عمومی، و شرایط مندرج در ماده ۲۷۹ قانون، دادگاه رأی بر تبرئه از اتهام محاربه صادر می‌نماید.
متهم به‌دلیل نگهداری غیرمجاز سلاح گرم و سرد، و اخلال در نظم عمومی، به مجازات قانونی محکوم می‌گردد.»

و بعد…

میلاد هنوز پشت میله‌هاست.
اما برچسبی که می‌توانست برای همیشه در گواهی حیاتش حک شود، پاک شد.
و من؟
در راه برگشت از دادگاه، به صدای کفش‌هایم در راهرو فکر می‌کردم.
گاهی بزرگ‌ترین پیروزی، پاک‌کردن یک اسم از لیست اعدام نیست؛ نجات‌دادن یک انسان از لقبی‌ست که برایش ساخته نشده.
و گاهی،
عدالت از لای دندان‌های شک، تکه‌ای حقیقت را بیرون می‌کشد.

خاطرات یک وکیل (تبرئه در سایه خون)

وقتی پرونده میلاد روی میزم گذاشته شد، انگار شعله‌ای بی رحم لابه‌لای خطوط انگشتانم می‌رقصید. جلد چرمی پوشه، عادی بود؛ اما بوی سوختگی می‌داد. چند خط اول را که خواندم، تصویر مردی ۳۰ ساله با پیشینه‌ای به رنگ قیر پاشید وسط ذهنم:
خفت‌گیری. ضرب و شتم. فروش اسلحه. درگیری در قهوه‌خانه.
ناخودآگاه زیر لب زمزمه کردم:
«این دیگه وکیل نمی‌خواد… سنگ قبر می‌خواد.»

اما مثل همیشه، قبل از قضاوت، باید چهره متهم را می‌دیدم. ملاقاتش کردم. میلاد آن‌طور که تصورش را داشتم نبود. چشم کبودش، لب‌های خشک و ترک‌خورده‌اش، و لحنش—نه تهاجمی، نه متملق—فقط خسته.
آهسته گفت:
«من دزد نیستم. فقط بد شدم. ولی گرگ نشدم.»
جایی در درونم ترک برداشت. نه برای توجیه، نه برای دفاع بی‌مبنا. فقط برای اینکه هنوز باور دارم هر انسانی، حتی میلاد، حق دارد صدایش شنیده شود.

روایت میلاد – از آوار تا آتش

همه‌چی از دعوای من با پسرِ کمالی شروع شد. چندتا جمله، چندتا هل‌دادن، بعدش مشت، لگد، سر من رو کوبیدن به جدول خیابون. وقتی به هوش اومدم، توی اورژانس بودم. دکتر گفت: "حداقل سه روز نمی‌تونی راه بری."
فرداش پیرمردش رفت کلانتری، گفت دو مرد نقاب‌دار با اسلحه ریختن خونه‌اش، طلا و دلار بردن، تهدیدش کردن که اگر شکایت کنه زن و بچه‌اش در امان نیستن.
گفت حس می‌کنم یکی‌شون میلاد بود.

طلا؟ دلار؟ کمالی اگه یه روز غذا بخوره، فرداش قرض می‌کنه.
پزشکی قانونی؟ نوشت: «ایشان دست‌کم تا ۷۲ ساعت پس از درگیری، ناتوان از حرکت مستقل بوده.»
یعنی من اون شب حتی نمی‌تونستم پامو از زمین بلند کنم، چه برسه به دزدی.

بعدتر یه شکایت دیگه هم اومد. سوگند—دختری که یه‌زمانی باهاش در ارتباط بودم—با تن زخمی رفت بیمارستان. گفت یه مرد نقاب‌دار تهدیدش کرده. گفت صداش شبیه من بود.
ولی دوربین مغازه فقط صدای خفه ضبط کرده بود. تصویر نداشت. شاهدی نبود. فقط یه مادر که گفت: «میلاد بود چون با دخترم دعوا داشت.»

چند روز بعد، آرش—رفیق قدیمی، شریک قدیمی، حالا طلبکار—دعوت شد قهوه‌خونه. من زخمی بودم، خسته، اما پُر از خشم. چندتا از بچه‌ها بودن. قبل از شروع حرف‌هامون، درو بستن. نمی‌خواستن کسی تو قهوه‌خونه بمونه.
حرفا به کتک و فریاد کشید. من قمه کشیدم. تهدید کردم.
آره… اون شب میلاد ترس ساخت.
ولی برای کی؟ مردم محل؟ یا آرشی که از رفاقت سوءاستفاده کرده بود؟
وقتی پلیس رسید، لباس‌هام خونی بود. تو جیبم چندتا فشنگ داشتن. گوشی‌م، پیجی که چندتا عکس اسلحه توش بود. خونه‌م؟ یه کلت قدیمی ته کمد، بدون خشاب.
همه اینا شد پرونده محاربه.

وکیل – لبه‌های قانون و تیغی که باید نکُشد

وقتی از جلسه بازجویی برگشتم، نشستم روبه‌روی قانون ،  متن ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی را بلند خواندم، تکرار کردم، مزه‌مزه‌شان کردم:
«هر کس برای ایجاد رعب و هراس در مردم، سلاح بکشد، محارب است.»

میلاد سلاح داشت، اما کشید؟
بله.
اما برای مردم بود؟
نه.
در قهوه‌خانه‌ای نیمه‌تاریک، درِ بسته، یک نزاع شخصی.
همان شب هیچ‌کس صدای تیر نشنیده بود. هیچ رهگذری فرار نکرده بود.
بچه‌های محل، خودشان قهوه‌خانه را خالی کرده بودند که دعوا به خیابان نکشد.

آیا داشتن پیج اسلحه‌فروشی محاربه است؟
آیا صدای مبهم ته یک ویدئو، محاربه است؟
آیا میلاد، این مرد زخمی، خطرناک بود؟ بی‌گمان.
اما محارب؟

دادستان – مرز روشن و سادهٔ قانون

دادستان بلند شد، شمرده، محکم، با صدایی که انگار نیازی به قانع‌کردن نداشت:
«میلاد سابقه‌دار است. این را نمی‌توان انکار کرد.
او قمه کشیده، فشنگ داشته، در فضای مجازی سلاح تبلیغ کرده.
او نه یک بار، بلکه سه بار، در معرض اتهامات خشونت‌بار قرار گرفته.
مجموعه این رفتارها برای ارعاب عمومی کافی‌ست.
چه مردم ببینند، چه احساس کنند.
ترس، نیاز به چشم ندارد. کافی‌ست در هوا پخش شود.»

دفاع – صدای کسی که هنوز گوش می‌دهد

نوبت من بود. ایستادم. دست‌هایم را آرام روی میز گذاشتم. لحنم نه بلند بود، نه تضرع‌آمیز. فقط راست.
«قضات محترم.
قانون، جاده‌ای‌ست که پیچ دارد. اگر قرار بود هر متهمی با قمه، محارب تلقی شود، نیمی از نزاع‌های شهری باید حکمش اعدام باشد.
میلاد قمه کشید، بله.
اما در یک قهوه‌خانه بسته.
نه در میدان عمومی. نه در کوچه و بازار.
او تهدید کرد، اما یک نفر را؛ نه مردم را.
او اشتباه کرده. قانون‌شکن است. ولی قانون، فرق دارد با قصاص جامعه‌پسند.
او مجرم است، اما محارب نیست.»

حکم – واژه‌ای که نفس کشید

سکوت بود. بعد صدای خراش قلم بر کاغذ.

«اتهام محاربه وارد نیست.
با توجه به فقدان قصد ایجاد رعب عمومی، و شرایط مندرج در ماده ۲۷۹ قانون، دادگاه رأی بر تبرئه از اتهام محاربه صادر می‌نماید.
متهم به‌دلیل نگهداری غیرمجاز سلاح گرم و سرد، و اخلال در نظم عمومی، به مجازات قانونی محکوم می‌گردد.»

و بعد…

میلاد هنوز پشت میله‌هاست.
اما برچسبی که می‌توانست برای همیشه در گواهی حیاتش حک شود، پاک شد.
و من؟
در راه برگشت از دادگاه، به صدای کفش‌هایم در راهرو فکر می‌کردم.
گاهی بزرگ‌ترین پیروزی، پاک‌کردن یک اسم از لیست اعدام نیست؛ نجات‌دادن یک انسان از لقبی‌ست که برایش ساخته نشده.
و گاهی،
عدالت از لای دندان‌های شک، تکه‌ای حقیقت را بیرون می‌کشد.

ایرادات احتمالی قراردادهایی که بدون وکیل تنظیم می‌شوند

بسیاری از افراد برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها، قراردادهای خود را بدون کمک وکیل تنظیم می‌کنند. اما این کار می‌تواند مشکلات و ریسک‌های حقوقی زیادی ایجاد کند که در صورت بروز اختلاف، هزینه‌های سنگین‌تری به همراه دارد. در ادامه برخی از رایج‌ترین ایرادات این قراردادها را بررسی می‌کنیم:

۱. ابهام در مفاد و تعهدات طرفین
• بسیاری از قراردادهای غیرحرفه‌ای جملات کلی، نامفهوم یا دوپهلو دارند که باعث اختلاف در تفسیر قرارداد می‌شود.
• ممکن است وظایف و مسئولیت‌های طرفین به‌صورت دقیق و واضح مشخص نشده باشد، که در زمان اجرا مشکل ایجاد می‌کند.
نمونه اشتباه: “پیمانکار موظف است پروژه را در اسرع وقت تکمیل کند.”
مشکل: «اسرع وقت» یک اصطلاح مبهم است و می‌تواند تفسیرهای مختلفی داشته باشد.
فرم صحیح: “پیمانکار موظف است پروژه را حداکثر تا تاریخ … تکمیل کند و در غیر این صورت روزانه … مبلغ خسارت تأخیر بپردازد.”
2. عدم پیش‌بینی شرایط فسخ قرارداد
• بسیاری از قراردادها نحوه فسخ قرارداد را مشخص نمی‌کنند، درحالی‌که هر قراردادی باید شرایط و نحوه فسخ را شفاف کند.
• اگر شرایط فسخ ذکر نشود، ممکن است طرفین مجبور شوند برای فسخ به دادگاه مراجعه کنند که زمان‌بر و پرهزینه است.
فرم صحیح: “چنانچه هر یک از طرفین تعهدات خود را ظرف مدت ۱۰ روز پس از دریافت اخطار کتبی انجام ندهد، طرف مقابل حق فسخ قرارداد را خواهد داشت.”
3. نبود ضمانت اجرای تعهدات
• اگر در قرارداد مشخص نشود که در صورت عدم انجام تعهدات، چه ضمانتی وجود دارد، طرفین برای مطالبه خسارت دچار مشکل می‌شوند.
• نبود جریمه تأخیر یا وجه التزام باعث می‌شود متخلف بدون نگرانی تعهداتش را انجام ندهد.
فرم صحیح: “در صورت تأخیر پیمانکار در تحویل پروژه، به ازای هر روز تأخیر مبلغ … به‌عنوان جریمه کسر خواهد شد.”
4. عدم تعیین مرجع حل اختلاف (شرط داوری)
• در بسیاری از قراردادهای غیرحرفه‌ای، مرجع حل اختلاف تعیین نمی‌شود، در نتیجه در صورت بروز اختلاف، طرفین مجبور به طرح دعوی در دادگاه می‌شوند که زمان‌بر و پرهزینه است.
• داوری می‌تواند یک روش سریع و کم‌هزینه برای حل اختلافات باشد، اما بسیاری از قراردادها فاقد این شرط هستند.
فرم صحیح: “در صورت بروز هرگونه اختلاف، موضوع توسط داور منتخب طرفین حل‌وفصل خواهد شد و رأی داور برای طرفین لازم‌الاجرا است.”
5. استفاده از عبارات حقوقی نادرست یا نامعتبر
• برخی افراد از نمونه‌های آماده اینترنتی یا قراردادهای دیگر کپی‌برداری می‌کنند، بدون آنکه بدانند آیا این عبارات از نظر حقوقی معتبر هستند یا نه.
• استفاده از اصطلاحات اشتباه ممکن است باعث مشکلاتی در  قرارداد یا ایجاد مشکلات فراوان اجرایی شود.
راه‌حل: تنظیم قرارداد با مشاوره وکیل یا متخصص حقوقی.
6. عدم پیش‌بینی شرایط فورس ماژور (حوادث غیرمترقبه)
• بسیاری از قراردادها پیش‌بینی نمی‌کنند که در صورت وقوع حوادث غیرمترقبه مانند زلزله، جنگ، تحریم یا تورم شدید چه اتفاقی می‌افتد.
• این موضوع در قراردادهای بلندمدت، مانند قراردادهای مشارکت در ساخت یا پیمانکاری، بسیار مهم است.
فرم صحیح: “در صورت بروز حوادث قهریه (فورس ماژور) مانند زلزله، سیل، جنگ یا تغییرات قانونی که اجرای قرارداد را ناممکن کند، تعهدات طرفین تا رفع مانع به حالت تعلیق درخواهد آمد.”
7. عدم تعیین دقیق مشخصات طرفین و قرارداد
• گاهی در قراردادهای غیرحرفه‌ای، مشخصات طرفین، موضوع قرارداد یا شرایط پرداخت به‌درستی ذکر نمی‌شود.
• اگر مشخصات طرفین به‌درستی درج نشود، ممکن است اجرای تعهدات یا پیگیری قانونی آن دشوار شود.
فرم صحیح:
“این قرارداد بین آقای … (با شماره ملی …، ساکن …) به‌عنوان فروشنده و آقای … (با شماره ملی …، ساکن …) به‌عنوان خریدار منعقد گردید.”
8. عدم توجه به قوانین و مقررات مرتبط
• بسیاری از قراردادها بدون در نظر گرفتن قوانین جدید یا مقررات خاص یک حوزه تنظیم می‌شوند.
• برای مثال، در قراردادهای ملکی ممکن است محدودیت‌های انتقال سند یا ممنوعیت فروش مال غیر نادیده گرفته شود.
راه‌حل: پیش از تنظیم قرارداد، قوانین مرتبط را بررسی کنید یا از یک کارشناس حقوقی مشاوره بگیرید.
در اخر مجددا یاداور میشود قراردادهایی که بدون کمک وکیل تنظیم می‌شوند، اغلب دارای ابهام، نقص و ایرادات حقوقی باشند که در آینده به اختلافات پیچیده منجر شود. برای جلوگیری از این مشکلات، بهتر است:
✔ قرارداد به‌صورت شفاف و دقیق تنظیم شود.
✔ شرایط فسخ، ضمانت اجرا و فورس ماژور در قرارداد پیش‌بینی گردد.
✔ برای حل اختلافات، شرط داوری درج شود.
✔ در صورت امکان، تنظیم یا بررسی نهایی قرارداد را به یک وکیل یا مشاور حقوقی بسپارید.
با رعایت این نکات، می‌توان از بسیاری از مشکلات حقوقی و مالی در آینده جلوگیری کرد

منع خشونت علیه زنان

مقدمه ؛ 

ضمن گرامیداشت روز منع خشونت علیه زنان باید گفت ، این نوع خشونت در طول تاریخ ، دستخوش تغییرات عمده ای شده چرا که در زمان های گذشته این لفظ صرفا به خشونت های فیزیکی و ضرب و جرح و استفاده ابزاری و بهره کشی های جنسی از زنان اطلاق میشد اما امروزه با توجه به حضور پررنگ تر بانوان در جامعه چهره های جدیدی به خود گرفته که مورد بررسی قرار خواهد گرفت. 

 

مبحث اول ) واژه شناسی : 

الف ) خشونت : خشونت در زبان فارسی، از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است و در اصطلاح حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی یا غیرفیزیکی یا کلامی، فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل می‌کند.  

بطور کلی هرگونه رفتار و تکلیف خواستن خارج از توان فرد نیز می‌تواند خشونت تلقی شود .

ب) خشونت علیه زنان : هر رفتار خشونت‌آمیزی مبتنی بر جنسیت که منجر به آسیب و رنج فیزیکی، جنسی و روانی در زنان شود، خشونت علیه زنان تعریف می شود.

 

مبحث دوم ) خشونت علیه زنان در گذر زمان : 

همانطور که بیان شد ، خشونت علیه زنان در گذر زمان دستخوش تغییراتی شده که با توجه به تغییرات می‌توان موضوع را در دو بحث بررسی کرد : 

الف ) خشونت علیه زنان در زمان گذشته : 

در زمان گذشته بدلیل عدم حضور بانوان در جامعه یا حضور کمرنگ تر آنها ، این خشونت صرفا به خشونت فیزیکی و ضرب و جرح و سوء استفاده جنسی و نیز حتی قتل آنها اطلاق میشد. که مطابق شواهد تاریخی چنین خشونت هایی در کشور های اروپایی بالاخص کشور فرانسه بسیار رواج داشت و همین امر منجر به تشکیل گروه های فمنیستی برای حمایت از حقوق زنان شد. که البته تشکیل چنین گروه هایی در طی این مدت کارآرایی چندانی نیز نداشته چرا که مطابق آمار منتشر شده تنها در سال ۲۰۲۲ تعداد ۱۱۸ زن به قتل رسیده اند.  

ب) خشونت علیه زنان در زمان حال : 

امروزه بدلیل حضور پررنگ تر بانوان در جامعه بواسطه ورود آنها به بسیاری از مشاغل ، انواع جدیدی از خشونت به خشونت های علیه بانوان اضافه شده.

همه ما قبول داریم که ورود بانوان به جامعه و قبول یکسری از وظایف شغلی توسط آنها نه تنها خوب و پسندیده است بلکه در برخی موارد لازم و ضروری میباشد چراکه برای رسیدن به نتایج بهتر در بسیاری از امور نیازمند ظرافت و دقت بیشتری هستیم که مسلما بانوان توانایی بیشتری در این امر دارند . 

باید توجه داشته باشیم که اموری که به بانوان سپرده می‌شود باید کاملا مطابق روحیات و نیز توان جسمی آنها باشد بطور مثال اگر در یک شرکتی که کارمندان خانم و آقا مشغول به کار هستند زمانی که برای استراحت آنها تعیین میکنیم نباید برابر باشد چراکه شرایط جسمی بانوان به شکلی است که به استراحت بیشتری نیاز دارند و البته متاسفانه با توجه به فرهنگ جامعه و اینکه بانوان هم در محل کار و ام در منزل مشغول به کار هستند ، حجم کار می‌بایست کاملا متناسب با شرایط زندگی آنها باشد و الا حتی شاغل کردن آنها هم بنوعی خشونت محسوب می‌شود یا در مثال دیگر در رابطه با نوع شغل ، اگر بانویی شغلی غیر متناسب با توان جسمی و روحی خود برگزیند ، این نیز نوعی خشونت محسوب می‌شود چرا که این امر می‌تواند آسیب های جبران ناپذیری برای وی داشته باشد.

نتیجه ؛

 هرگونه بهره کشی از بانوان که بر روحیه لطیف و زنانه آنها تاثیر منفی بگذارد و یا سلامتی جسمی آنها را بخطر بیندازند ، خشونت علیه زنان است حتی اگر به خواست خود آن را را قبول کرده باشند چون اگر بخواهیم عمیقا موضوع را واکاوی کنیم مشخص می‌شود که عمده بانوان اگر از نظر ماری و نیز از نظر روحی و احساسی تأمین شوند حاضر به قبول چنین وضعیتی نیستند که اگر در دوران کودکی و نوجوانی آموزش های درستی به آنها داده شود هیچ کدامشان حاضر به قبول چنین ظلمی نخواهند بود . 

البته در حقوق کیفری نیز ما نمی‌پذیریم که شخصی حتی با خواست و اراده خود ، به خودش آسیب بزند و یا حتی از دیگری بخواهد به او آسیب بزند خصوصا وقتی این آسیب به به جامعه تسری پیدا کند زیرا که این خشونت خود خواسته می‌تواند هم به شخص بانوان ، و هم جامعه آسیب های جبران ناپذیری وارد کند .

بنابر این هرگونه رفتار و تکلیفی که ورای توان جسمی و روحی بانوان باشد ، خشونت علیه بانوان است حتی اگر خودشان بخواهند.

 

سوریه و چرخه خشونت

سوریه و چرخه خشونت؛ چگونه می‌توان از تکرار فاجعه جلوگیری نمود

جنگ سوریه، که حالا بیش از یک دهه از آغاز آن می‌گذرد، یکی از پیچیده‌ترین و خونبارترین درگیری‌های قرن حاضر است. آنچه با اعتراضات داخلی آغاز شد، به‌سرعت به میدان رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شد. امروز، با وجود کاهش شدت درگیری‌ها، اخبار کشتار و حملات مرگبار همچنان از این کشور به گوش می‌رسد. این خشونت‌های مداوم، یک سؤال اساسی را مطرح می‌کند: چگونه می‌توان از تکرار چنین فجایعی جلوگیری کرد؟

به‌عنوان یک وکیل بین‌المللی که سال‌ها روند جنگ‌ها و بحران‌های مشابه را بررسی کرده‌ام، معتقدم که راهکارهای حقوقی، سیاسی و بشردوستانه برای مهار این خشونت وجود دارد. اما آنچه تاکنون مانع تحقق این راهکارها شده، عدم اراده سیاسی، رقابت‌های ژئوپلیتیکی و بی‌توجهی به اصول بنیادین حقوق بین‌الملل بوده است.

چرا خشونت در سوریه متوقف نمی‌شود؟

بررسی وضعیت سوریه نشان می‌دهد که خشونت در این کشور دیگر فقط یک ابزار جنگی نیست، بلکه خود به یک “وضعیت پایدار” تبدیل شده است. این وضعیت ناشی از چند عامل کلیدی است:

 1. بی‌اعتنایی به حقوق بین‌الملل بشردوستانه

 • حملات عمدی به غیرنظامیان و زیرساخت‌های غیرنظامی، نقض آشکار کنوانسیون‌های ژنو است، اما تاکنون هیچ سازوکار مؤثری برای جلوگیری از آن اجرایی نشده است.

 • استفاده از سلاح‌های غیرقانونی و بمباران مناطق مسکونی، بدون هیچ‌گونه حسابرسی حقوقی ادامه دارد.

 2. فقدان عدالت و پاسخگویی

 • تا زمانی که عاملان جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت مورد محاکمه قرار نگیرند، خشونت به‌عنوان یک ابزار بی‌هزینه برای طرف‌های درگیر باقی خواهد ماند.

 • عدم ارجاع پرونده سوریه به دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) نشان‌دهنده شکاف جدی در اجرای عدالت بین‌المللی است.

 3. تداوم رقابت‌های نیابتی

 • سوریه به عرصه‌ای برای درگیری قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شده است که حل بحران را تابعی از منافع ژئوپلیتیکی خود می‌دانند، نه یک ضرورت انسانی.

 • حضور بازیگران متعدد باعث شده است که هرگونه توافق صلح، به‌دلیل تضاد منافع، به بن‌بست برسد.

 4. عدم توانمندسازی نهادهای مدنی و سیاسی سوریه

 • جامعه مدنی سوریه، که می‌توانست نقش کلیدی در تحقق صلح و عدالت انتقالی داشته باشد، عملاً به حاشیه رانده شده است.

 • فقدان یک ساختار حکومتی فراگیر و غیر فرقه‌ای، بی‌ثباتی را تداوم بخشیده است.

چگونه می‌توان از تکرار این خشونت‌ها جلوگیری کرد؟

۱. پایان دادن به مصونیت از مجازات

 • شورای امنیت باید ارجاع پرونده سوریه به دیوان کیفری بین‌المللی را در اولویت قرار دهد.

 • کشورهایی که امکان اجرای صلاحیت جهانی را دارند، باید عاملان جنایات جنگی را در دادگاه‌های داخلی خود محاکمه کنند.

 • ایجاد کمیسیون حقیقت‌یاب مستقل برای مستندسازی جنایات و آماده‌سازی پرونده‌های حقوقی.

۲. حفاظت مؤثر از غیرنظامیان

 • اجرای مکانیزم‌های نظارتی سازمان ملل برای جلوگیری از حملات به غیرنظامیان.

 • اعمال تحریم‌های هدفمند علیه نهادها و افرادی که مستقیماً در جنایات جنگی و نقض حقوق بشر نقش دارند.

 • افزایش دسترسی بشردوستانه برای کمک‌رسانی به مردم محاصره‌شده در مناطق درگیری.

۳. تقویت روندهای دیپلماتیک و پایان دادن به جنگ‌های نیابتی

 • کشورهای درگیر در جنگ سوریه باید توافق کنند که این درگیری، راه‌حل نظامی ندارد و تنها از طریق مذاکرات سیاسی فراگیر قابل حل است.

 • احیای مذاکرات صلح ژنو و آستانه با تمرکز بر حقوق بشر و عدالت انتقالی، نه فقط تقسیم قدرت بین گروه‌های نظامی.

 • افزایش فشار دیپلماتیک بر طرف‌های خارجی برای خروج از سوریه و پایان دادن به مداخلات نظامی.

۴. بازسازی ساختارهای حکمرانی و توانمندسازی جامعه مدنی

 • حمایت از یک دولت انتقالی فراگیر که تمام گروه‌های سوری را نمایندگی کند.

 • سرمایه‌گذاری در بازسازی اقتصادی سوریه با شرط احترام به اصول دموکراتیک و حقوق بشر.

 • توانمندسازی نهادهای جامعه مدنی، فعالان حقوق بشر و رسانه‌های مستقل برای نظارت بر عملکرد دولت و جلوگیری از بازتولید خشونت.

نتیجه‌گیری؛ آیا سوریه درسی برای آینده خواهد بود؟

تجربه سوریه نشان داد که اگر حقوق بین‌الملل به‌طور مؤثر اجرا نشود، اگر عدالت قربانی منافع سیاسی شود و اگر جامعه جهانی در برابر جنایات جنگی سکوت کند، بحران‌ها نه‌تنها حل نمی‌شوند، بلکه به یک فاجعه انسانی دائمی تبدیل خواهند شد.

تنها زمانی می‌توان به آینده‌ای عاری از خشونت امید داشت که جامعه جهانی، دولت‌های منطقه‌ای و خود مردم سوریه، تعهدی واقعی به عدالت، حقوق بشر و صلح پایدار داشته باشند. در غیر این صورت، نه‌تنها سوریه، بلکه جهان باید خود را برای جنگ‌های مشابه در آینده آماده کند.

  • 1
  • 2

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn